• وبلاگ : ازهر دري سخني-يادداشتهاي يك طلبه
  • يادداشت : مساله ي تعدد زوجات
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    دوست گرامي سلام : از ديدن كامنتت خيلي خوشحال شدم اميدوارم زيارتت مورد قبول احديت شده باشد و نظر اربابمان امام حسين (ع)به سوي شما دوست عزيزمن برگردد انشاالله.

    نميدانم كجاي كار ايراد دارد ،نصف كامنت ميزان در وب شما وارد نميشود با عرض پوزش كارتان براي پاك كردنشان زياد شد.انشا الله تا من ايراد را پيدا كنم

    پاسخ

    کامنت هاي تکراري رو حذف کردم اما اما اگر مطلبي جا افتاده خواهش مي کنم از اول وارد کنيدبا تشکر از شما دوست عزيز

    به نام خدا با سلام خدمت دوست عزيزم . دوست گرامي کمي از بحث دور شديم (اما همون دورو وريم) بعداز اين انشا الله ، ميريم سر اصل مطلب . اما قبل از ان احتراما چيزي که برايم مفهوم نبود اين است که ، وقتي شما ميفرماييد که عقل نميتواند براي مصالح دنيايي تصميم بگيرد آيا منظور شما قوانين جاري در اجتماع است يا برنامه و دستور عمل پيشرفت علم و تکنو لوزي > مسله ديگر اين است که عقلي که شکوفا نشده باشد به درد هيچ کاري نميخورد چه برسد براي انسان بر نامه صادر کند هميشه منظورفکر و عقل تکامل يافته است البته باز هم در اينجا متوجه نشدم منظور تان از شکوفايي چيست اگر منظور شما شخص متفکر و متخصصي است که مثلا اسلام را قبول ندارد ، بايد بگويم با شما مخالفم چون ممکن است کسي ايمان درست و حسابي نداشته باشد اما مثلا قوانين راهنماي و رانندگي را درست وضع کند >با انکه منهم شخص با ايمان را ميپسندم اما ميان ان دو شخصيت متخصص تر ارجح تر است . وديگر اينکه در جهت تائيد فرمايشات شما عالم ماده و عالم معنا هرگز مثل هم و شکل هم نيستند اما در کنار هم انسان را به شکوفايي ميرسانند،اما درعالم ماديات انسان ميتواند اکتساب کند و تا قله ان بر سد . اما در عالم معنا با انکه ميتواند اکتساب کند اما به قله رسيدنش (از سوي الله) اهدايي است بگزاريد يک مثالي بزنم ، شخصي به دانشگاه ميرود کسب علم ميکند و در نهايت مهندس يا دکتر ويا کارشناس ميشود . يعني او توانسته با کسب علم و تخصص به تيترو عنوان برسد ؛ پس دوستان ، فاميل و ارباب رجوع وقتي به او ميرسند اورا به اسم دکتر يا مهندس يا جناب سرهنگ يا گروهبان صدا ميکنند ، يعني اشخاص ميتوانند شغل (که يک مورد مادي و دنييايي است )را اکتسابي ياد بگيرند ، شخص با خدمت به هموطنهايشان ميتواند به ثواب اخروي هم برسد .يا حتي انقدر در کنار شغل دنيوي خود در معرفت پيش برود که مثل مرحوم شيخ خياط بشود. اما شخصي به حوزه ميرود (ميخواهم مثالي بزنم که مطمئنم براي شما ملموس است ) و کسب علم ميکند ( حرفه اي که با روح و روان آدمي سرو کار دارد و معنوي است ) با انکه آن شخص در اين راه تلاش ميکند اما روحاني به معناي کلمه نيست اونميتواند روحانيت را اکتساب کند با انکه مدام مطالعه و عبادت ميکند اما اوج قله بايد از عالم معنا به او اهدا شود و انگاه است که ميشود آيت الله بهجت ، ميشود ايت الله علامه طبا طبايي يا امام (ره) يعني به معناي کلمه روحاني در قله ايستاده ..

    اما انکه فرموده بوديد در مورد امور دنيايي بايد به دنبال عقل کل بود به نظر من اين طور نيست . چون خيلي از مسائل دنيا يي را اشخاص ميتوانند با تبهر و تخصص در آن مورد حل کنند وبراي هر مشکلي لازم نيست انسان به همه علوم محيط باشد فقط لازم است هر کاري را متخصص ان کار انجام دهد ، وانگهي در اسلام به شورا سفارش شده (مثلي است که ميگويد دو کلّه بهتر از يک کََلّه کار ميکند ) البتّه دستورات و ارشاد بزرگان و ائمه اطهار هميشه چراغ راه هدايت بشريت است . اما در مورد مسائل اخروي و معنوي با شما هم عقيده هستم .از حوطله شما دوست عزيز بسيار متشکرم .